واکسن دو ماهگی
روزهایی که قرار بود ببرم تا واکسن دوماهگیت بزنن خیلی استرس داشتم بعد واکسن اصلا نمیتونستم چهرتو نگاه کنم وقتی نگات میکردم گریم میگرفت این عکس بعد قطره فلج اطفالت گرفتم
ما اونموقع تهران و خونه عزیزت بودیم صبح ساعت 8 بود که با عزیزت رفتیم درمانگاه نوبت گرفتم اول اندازه قد و وزنت گرفتن وزنت 4900 و قدت 48 شد بعد نوبت واکسنت رسید من نتونستم برم داخل عزیز تورو برد و صدای گریتو که شنیدم بغض گلوم گرفت سریع قطره استامینوفن بهت دادم تا دردت کم بشه قطره فلج اطفال نداشتن نه اونجا خیلی جاها قطره نداشتن استرس اینو داشتم که قطره نیاد بعد یک هفته همین درمانگاه قطره داشت و من سریع تورو بردم و به اندازه سه قطره تو دهنت ریختن خیالم راحت شد با هم رفتیم خونه خاله رباب صبحانرو خوردیم با بابات چت میکردیم من ازت عکس میگرفتم وبه اون میفرستادم میگفت که خیلی دلش برات تنگ شده اونروز خیلی ناز شده بودی