حمام کردن آیلین
آیلینم این روز سومی که اومده و مامام بابا رو شاد کرده دوتا مامان بزرگا اونروز حسابی آیلینو حموم کردن. اونروز اونا به جای شامپو سر، شامپوی بدن به موهاش زدن خاطره خوبی بود. عزیرم از همون روز اولی که بدنیا اومدی دستات تو دهنت بود ولی رفته رفته با شناخت دستات هدفدار اونارو میخوری و خودتو سرگرم میکنی
تو را دارم ای گل ، جهان با من است
تو تا با منی، جان جان با من است
چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران آسمان با من است
چو خندان به سوی من آیی به مهر
بهاری پر از ارغوان با من است
کنار تو هر لحظه گویم به خویش
که خوشبختی بی کران با من است
روانم بیاساید از هر غمی
چو بینم که مهرت روان با من است
چه غم دارم از تلخی روزگار
شکرخنده آن دهان با من است